جمعه, 07 ارديبهشت 1403
شناسه خبر:880

شکست کرونا به لطف پروردگار، همت خودم و یک فرشته زمینی / اکبر شاهانی

  • انداز قلم
گزارش

این بیماری  هم همانند سرماخوردگی و آنفلوانزا یک بیماری ویروسی است ولی با شدت انتشار و انتقال بیشتر و با پیشگیری و مراقبت هم میتوانیم به سلامتی و بهبودی خودمان  و هم به سلامتی جامعه کمک نماییم

 

 

با لیوان آبی لطیف پنجره

شیر تازه صبح را در عصاره شهود نوشیدم

دو کبوتر وحشی در لبخند پرواز جهان بودند

خزان تنها با روح شکفته تقویم معرفی می شد

تپه بیقرار مشرف به خزان حضور داشت

کمی هم آواز آینه آسمان ابری با آفتاب ملایم تنها می رقصید

کسی کنار سکوت دلم به سمت قرمزی عشق می رفت

و شیشه تنهایی میز را عارفانه می شکست

روی موسیقی صندلی چشمانم

مناجات روز،طلوع کرد

دلم از چشم انداز هر نوع حصاری غمگین عبور می کرد

دعای سبز صبح دلگشا دو سه ساعتی با ما گفتگو نمود

ناگهان لیوان پنجره به شفافیت روان چشمانم پی برد

و خود را برای همیشه در آهنگ قلب چشمانم جای داد

با انگشتان مومن نگاهم لیوان انتظار را به صدا در آوردم

موسیقی، خارهای روی تپه را می خواند

خارهایی که همواره صدای آن پیر وارسته را در گوشم زمزمه می کردند

 

 سلامتی نعمت بزرگی است

سلامتی نعمت بزرگی است

 

این خاطرات، تحفه و برگ سبزیست از یک فرد مبتلا به کرونا که به لطف الهی هم اکنون بهبودی حاصل گردیده و شاید تجربه ای باشد برای دیگر عزیزان که به این ویروس لعنتی گرفتار شده باشند.

 

بنده با توجه به خبر انتشار ویروس مرگبار کرونا در بهمن ماه سال۹۸ در کشور و با توجه به هشدارهایی که پزشکان و اهل فن در این خصوص میدادند سخت به فکر پیشگیری و مراقبت از خود و خانواده برآمدم و خود و خانواده ام را از تاریخ ۹۸/۱۲/۱ قرنطینه نمودم ولی خودم با توجه به شاغل بودن و شرایط کاریم مجبور بودم در محل کار حاضر باشم ولی این مهم را با رعایت کامل پروتکل های بهداشتی حتی در آن زمان که هنوز استان و شهرستان ما سفید بود و فراگیر نشده بود با استفاده از ماسک، دستکش و مایع ضدعفونی کننده انجام میدادم و حتی هم بصورت حضوری و میدانی و هم در فضای مجازی جهت پیشگیری و آلوده نشدن دیگران سخت فعالیت میکردم و همه را به رعایت کردن پروتکل ها تشویق می نمودم و این روزها و ماه ها سپری شد تا رسیدیم به خردادماه۹۹ و با توجه به شرایط کاریم و شلوغی محل کار و بالاخره آلوده شدن تعدادی از همکارانم  که حتی منجر به تعطیلی دوهفته ای محل کارمان شد با بروز علائمی خودم را سریع قرنطینه کرده و با انجام آزمایش در دونوبت در تاریخ های ۹۹/۰۳/۲۹ و ۹۹/۰۴/۰۴ مشخص شد که به این ویروس لعنتی گرفتار شده ام . 

نکته قابل توجه

(متاسفانه اکثر هم وطنان ما مبتلا شدن به این بیماری را ننگ عار میدانند و حاضر نیستند پس از مبتلا شدن خودشان را قرنطینه کنند و یا اطلاع رسانی نمایند و همینطور بی محابا در سطح شهر و یا مجالس و محافل حضور می یابند و باعث آلوده شدن عده زیادی از افراد میشوند

در صورتیکه این بیماری  هم همانند سرماخوردگی و آنفلوانزا یک بیماری ویروسی است ولی با شدت انتشار و انتقال بیشتر و با پیشگیری و مراقبت هم میتوانیم به سلامتی و بهبودی خودمان  و هم به سلامتی جامعه کمک نماییم.

 دو راه بیشتر پیش پایم نبود یا باید دست ها را به نشانه تسلیم شدن بالا میبردم و یا اینکه سرسختانه باهاش مبارزه میکردم ولی با توجه به روحیه خودم که همیشه امید و افق های رو به جلو را در آن میدیدم سریع گزینه دوم را انتخاب کردم و با خودم گفتم حتما شکستش خواهم داد.

و از آن روز ماموریت من، تازه شروع شد!

 لخت شدن و پوشیدن پیراهن دوبنده کُشتی و رفتن درون گود و کُشتی گرفتن با کرونا

و در این بین غیر از لطف خدواند بزرگ یک مربی  کارکشته و خبره و یک فرشته زمینی بنام همسرم در کنار گود راهنمایی و کمک های شایانی در این مبارزه نفس گیر به من کرد. 

ولی این ویروس لعنتی و منحوس واقعا قدرتمند بود و در طول این مدتی که باهاش سرشاخ بودم در چندین نوبت تا ضربه فنی ام جلو رفت ولی با آنکه دیگر نای جنگیدین  نداشتم برمیخواستم و دوباره مبارزه را شروع میکردم و تسلیم نمی شدم 

در این مدتی که در وسط گود مشغول جنگیدین با رقیب بودم مربیم داروهای زیادی را برای دوپینگ و قدرتمند شدن برایم تجویز میکرد و حتی کرونا در چندین نوبت اعتراض کرد که تو از داروهای انرژی زا استفاده میکنی و دوپینگ کرده ای و من قبول ندارم و با توجه به روحیه ورزشکاریم با آنکه همیشه دوپینگ را مضموم میدانستم ولی در اینجا برای کمک و شکست رقیب مجبور بودم بهش متوسل شوم و استفاده از آن را جایز میدانستم. 

(در اینجا جا دارد مواردی را که در این مدت جهت بهبودی خودم انجام دادم جهت تجربه به دیگر عزیزان یادآور شوم امیدوارم هیچوقت گرفتار نشوید و سالم و تندرست باشید ولی خالی از لطف نیست و تجربه مفیدی هست)

۱-من حتی قبل از بروز علائم ومبتلا شدن

(علائم من، سردرد شدید-تعریق زیاد-بدن درد وحشتناک خصوصا درد درناحیه قفسه سینه وپشت شونه ها-سرگیجه وبیحالی محض و در اواخر سرفه های خشک) همانطور که قبلا متذکر شدم خودم را قرنطینه مطلق کردم یعنی خودم را در یک اتاق قرنطینه کردم و کلیه وسائل از قبیل رختخواب-لباس-ظروف و وسایل شخصی خودم را از خانواده جدا کرده و به اتاق قرنطینه منتقل کردم.

۲-روزی حداقل ۱۰ لیتر مایعات از قبیل آب-انواع دمنوش های گیاهی-آب ولرم همراه با عسل طبیعی و لیمو تازه-انواع ویتامین cها از قبیل آب پرتقال-آب انار-آب هویچ-قرص های جوشان مصرف میکردم

۳-داروهایی که دکتر برای بهبودیم تجویز کرده بود سر ساعت و تایم مصرف میکردم

۴-استفاده از یک دستگاه بخور در اتاق قرنطینه و بخور مرتب محیط البته در حد لازم همراه با کمی جوش شیرین-سرکه سیب و گلاب در هر نوبت

۵-استفاده از سرویس بهداشتی حمام شخصی و ضدعفونی کردن آنجا بعد از هربار استفاده

۶-مصرف انواع غذاهای پروتیین دار بصورت سوپ و آب پز

۷-مصرف روزانه سبزی و میوه جات به مقدار بسیار زیاد جهت کمک به آبرسانی بدنم

۸-اطلاع به کلیه اقوام و خویشان-دوستان و همکاران بابت عدم مراجعه حضوری جهت احوالپرسی ازحقیر بخاطر در امان ماندن آن عزیزان

 (ارتباطات فقط از طریق فضای مجازی و برقراری تماس تلفنی بود)

۹-استفاده همزمان خودم و اعضای خانواده از ماسک در طول شبانه روز با وجودیکه آنها از من جدا بودند. و ضدعفونی کردن کل ساختمان در طول شبانه روز توسط همسرم

این مواردی بود که من در طی دوران قرنطینه بصورت محض به آن پایبند بودم و یک تجربه بسیار عالی و خوب بود واقعا!

من در طول آن دوران و تحمل دردهای زیادی که در مقطعی کشیدم

 و پس از آن چند روز که واقعا درد داشتم و امانم را بریده بود و نمیتوانستم هیچ کاری انجام دهم،در بقیه دوران قرنطینه مجبور بودم خودم را  سرگرم کنم و با توجه به اینکه بخاطر مشغله کاری قبلا این فرصت کمتر نصیبم شده بود سعی کردم با مراجعه به کتابخانه شخصی شروع بخواندن کتاب کنم و در این مدت موفق شدم بیش از ۸ جلد کتاب را بخوانم. بعضی هاشون تکراری بود ولی بازم جذابیت خاص خودش را داشت ولی در  این بین یک کتاب بود که پارسال خریده بودم ولی فرصت مطالعه اش بهم دست نداده بود و چقدر این کتاب در روند درمانی من و روحیه ام تاثیر گزار بود

کتاب معنا درمانی بنام انسان درجستجوی معنا نوشته (دکتر ویکتور فرانکل با ترجمه دکتر نهضت صالحیان و مهین میلانی) واقعا تاثیر شگرفی در مقاوم سازی روحیه انسان دارد . بواقع چکیده این کتاب را میتوانم در یک جمله نیچه خلاصه کنم،(که آنچه موجب مرگ من نشود،مرانیرومندترمیسازد) 

و من حالا بعد از ۲۸روز قرنطینه و مراقبت، به لطف الهی و دعای خیر دوستانم هم کنون سلامتی ام را بدست اورده ام و با سلامتی کامل به دامان خانواده ام و جامعه باز گشته ام .

 

در پایان جا دارد مراتب تشکر و قدردانی خود را از تمام عزیزانی که در این راه کمک حال این حقیر بودند تا بهبودی حاصل گردد از صمیم قلب ابراز نمایم.

از کلیه عزیزان جامعه پزشکی خصوصا خانم دکتر بجلی رئیس بیمارستان شهیدگنجی،آقای عبدعلی پور مدیر بیمارستان که با تماس های تلفنی و پیام های روحیه بخش خود جهت هر نوع همکاری و مساعدت جهت روند بهبودی و درمانی با اینجانب داشتند.

 

آقای تنها سرپرست مرکز درمانی ولیعصر برازجان و کلیه همکارانش که در این مدت زحمات زیادی بهشون دادم.

 

کلیه همکاران عزیزم از سراسر استان خصوصا مدیران ارشد بانک ملت در استان بوشهر آقای رحیمی پور مدیر محترم استان، آقایان حسین زاده و خسروانی معاونت های اداری مالی و اعتباری استان ، آقای حسینی مسئول حراست بانک ملت،آقای علیزاده رئیس اداره برنامه ریزی استان که مرتب پیگیر و جویای حال حقیر بودند و بستری را فراهم نمودند که بنده بااستراحت کامل در منزل و عدم حضور در محل کار به روند بهبودیم کمک شود.

 

همکاران خودم در بانک ملت شعبه شهید چمران که در این مدت بدون حضور بنده به امر خدمت رسانی مشغول بودند.

ویک تشکر جانانه از همکارانم در شعبه مرکزی برازجان خصوصا همکار و دوست عزیزم حاج مسلم مختاری بخاطر ۲ هفته تعطیلی شعبه شهید چمران و خدمت رسانی به تمام مشتریان در شعبه مرکزی که واقعا با توجه به شلوغی و ازدحام جمعیت در این شرایط کرونایی کار بسیار سخت، و نفسگیری بود و با توجه به گزارش و بازدید میدانی فرماندار محترم دشتستان جناب آقای نوروزی بانک ملت شلوغ ترین بانک شبکه بانکی شهر بوده در این مدت جهت امر خدمت رسانی به مردم ومشتریان عزیز

خداقوت دستمریزاد?

و سپاس از تمام اقوام وخویشان-همشهریان- هم ولایتی ها ودوستان عزیزم که در این مدت با ارسال پیام و یا تماس تلفنی جویای حال بنده بودند

و تشکر پایانی مخصوص فرشته زمینی و مربی زحمت کشم همسر مهربانم و بچه های عزیزم که گرچه در این راه سختی ها کشیدند ولی به لطف الهی نتیجه اش را گرفتند

اینکه میگویم سختی ها، خیلی سخته ۴هفته باخانوده ات در یک ساختمان باشی ولی نتوانی آنها راملاقات کنی وحتی بچه کوچکت پشت درب اتاق صدایت کند و نتوانی او را در آغوش بگیری و ببوسی

۱۳۹۹/۰۴/۲۷

 

خدایا چنان کن سرانجام کار

که تو خشنود باشی و ما رستگار

??????

 

 

 

 

ارسال نظر به عنوان مهمان

نظر شما پس از تایید توسط مدیر سایت به نمایش گذاشته خواهد شد
  • يك عدد زيارتي

    درود بر جناب شاهاني عزيز خوشحالم دوباره سلامتيتون را بدست اورديد
    به اميد نابودي اين ويروس لعنتي
    موفق باشيد

    دوست دارم 0
تبلیغات شما 1
تبلیغات شما 2

نظر سنجی

به نظر شما برای پیشرفت و اعتلای زیارت نیاز به اقدام در کدام موارد بیشتر احساس می شود؟
به نظر شما برای پیشرفت و اعتلای زیارت نیاز به اقدام در کدام موارد بیشتر احساس می شود؟
شما باید حد اقل یک گزینه را برای رأی انتخاب کنید!