در قدیم وقتی آمدن باران مثل امسال دیر می شد مردم منطقه مراسمی برپا می نمودند که به نوعی دعای باران بود و این مراسم را گَل گلینو، گلی گلینو، گلی گلینا و... می گفتند. در ادامه گفتگوی شبانه یکی از گروههای مجازی واتساپ را می خوانید که به اجرای این مراسم در روستای زیارت دشتستان پرداخته است.
اسفندیار فتحی: سلام بر همه ی زیارتی ها
گل گلینو چیست؟
دوستان امشب در رابطه با این رسم کهن و دعای باران گفتگو می کنیم
عزیزان می توانند درباره این آئین مطلب نوشته و خاطرات خود را از گذشته بیان نمایند.
????
سعادتمند عبدالکریم: گل گلینو ....شاخ زرینو...
گلی ما چه زشته ...بارون تپ درشته .
خدایا ما گشنمونه ....نون جو تو جفنه مونه ....لنگ آسک کولمونه.....
گل گلینو شاخ زرینو.....
ممنون محمد: سلام گل گلینو یک ایین قدیمی که دو رسالت را دارد
یکی معنوی
و دیگری بر طرف کردن نیاز مادی عده ای با جمع کردن گندم
معمولا کسی که گلی میشود فردی شاد و شوخ طبع است و بقیه افراد جوان و بچه دنبالش هستن.
شاهانی اکبر: درمورد مطلب امشب .اول جادارد یادی کنیم ازهمولایتی خودمان مرحوم کربلایی حیدرخوشابی انسانی خوش زبان وخوش قلب که همواره دراین مراسم یاریاور همولایتی هابود وانصافا هرموقع این مراسم رابرگزار می کرد رحمت الهی به باریدن میگرفت
ایشان درتمام مراسمات مذهبی ومجالس ترحیم روستائیان کمک شایانی میکرد و حق بر گردن تمام زیارتیهادارد. خدایش بیامرزد وغریق بی منتهای خویش گرداند
اسفندیار فتحی: مرحوم کربلایی حیدر خوشابی✅✅
منم درباره ایشان شنیده ام
خدا بیامرزدش
سعادتمند عبدالکریم: بله بله . احسنت . در مورد گلی خوب و درست فرمایش کردی .
قدیما هرسال تقریبا در چنین فصل و روزهایی گل گلینو که مراسمی بسیار قشنگ و شاد وخوب بود انجام میشد .
اسفندیار فتحی: گل گلینو (دعای باران)
این آئین ریشه در ایران باستان دارد و مردم به درگاه آناهیتا (الهه آب) دعا می کردند.
جالب اینجاست حیوانی که برای آناهیتا قربانی می کردند همین کهره خودمان بوده است که این کلمه کاملا فارسی و اوستایی می باشد.
من نمی دانم گلی شدن چطور شکل گرفته است ولی فکر کنم این شخصیت ریشه در شخصیت حاجی فیروز داشته باشد.
خزایی سعید: مراسم گل گلینو در نقاط دیگر ایران هم برگزار میشه
سعادتمند عبدالکریم: بزرگان گروه از جمله حاج آقا منصوری خودش یک پای ثابت این مراسم و رسوم خوب بود و با چند سال اختلاف سن بعد از ایشان بنده هم هرساله و مرتب در این مراسم خوب و قشنگ بودم . و حیف که در این ببن جای حاج عبداله خالی هست که از اون مراسم بعد حاج آقامنصوری خاطراتی جالب را بگوید .
اسفندیار فتحی: من فکر کنم می توانیم این مراسم را یک شب در زیارت برگذار کنیم
و با تصویربرداری و فیلمبرداری آن را به ثبت برسانیم
سعادتمند عبدالکریم: احسنت . بله بله میشود دوباره رسوم خوب و جالب را احیاع کرد .
حیاتی باقر: قابل تامل وتوجه دوستان
لطفا پیشنهاد جناب فتحی را جدی بگیرید.
سعادتمند عبدالکریم: یه سال هم یادمه که مرحوم علی باز قلی پدر بازیاری ها گلی شده بود . و یک سال هم مرحوم افرا پدر محترم آقای علی پیرمرادی..... که خداوند هر دوشان را غریق رحمت بی انتهایش گرداند .
اسفندیار فتحی: آقای سعادتمند اگر ممکن است در رابطه با نوع برگزاری این مراسم بفرمایید
سعادتمند عبدالکریم: اون موقع گلی سعی میکرد که قیافه ای متفاوت با بقیه داشته باشه و با پوشیدن لباسی مندرس و بلند و نهادن دو تا دمپایی اینور و اونور جلو سرش بعنوان دوتا شاخ واقعا که قیافه ای عجیبی بخودش میگرفت ...
بزرگوارا میگم مگه جناب حاج آقامنصوری تشریف نداره ؟ اگه تشریف داره خیلی جامع تر از بنده از ریز و درشت مراسم میفرماید .
رضا منصوری: گل گلینو
شاخ زرینو
گلی ماچه زشته
بارون تپ درشته
مردم پاک وباصفای ولات درزمانهای نه بسیاردور هنگامی که احساس میکردند وقت بارون رسیده وخداوند دررحمت باران رابرآ نهانگشوده است تعدادی دریک محل جمع میشدندودرولات راه می افتادند وباصدای بلند که یک نفرجملات گل گلینو شاخ زرینورامیخواند وبقیه جواب میدادند درمنازل بصورت تقاضا ازصاحب خونه مقداری گندم جمع میکردند وبا آ ن حلیم درست میکردند ویک ریگ درحلیم می انداختند وهنگام خوردن حلیم ریگ در دهان هرکس میشد به عنوان گلی انتخاب میشد ویک لنگه آ سک یا اسیا دستی به کول میگرفت وبقیه دنبالش راه می افتادند وبا گفتن ایخدا ما گشنمونه لنگ آ سک کولمونه بطرف شیخ منصیر میرفتند ودر آ نجا ازگلی میخواستند که ازخداوند تقاضا کند بخاطر مردم واحشام آ نها باران ببارد وچون لنگ آ سک هم سنگین بود وگلی ازحمل آ ن خسته شده بود درنشست دسته جمعی درجواربارگاه آ قا شیخ منصورازگلی به شرطی که ازخداوند ملتمسانه ودعا واستغاسه بخواهدباران ببارد ومدتی را مثلا دو روز یا یک هفته مهلت میگرفت وآ سک را ازکولش درمی آ وردند. وگلی دراین مدت که مهلت گرفته بود با التجا بدرگاه الهی خواهان باران رحمت الهی میگردید.
اسفندیار فتحی: دوستان اگر ممکن است گلی هایی که در قدیم بودند را نام ببرند
فاطمی اصغر: عام گرگلی.... عام گرگلی سوار خرش ما هم به دنبالش
شاهانی اکبر: البته فکرکنم تواین مطلب جناب بهزادی هم بتونن خاطرات رادوستان تداعی کنند
سعادتمند عبدالکریم: معمولا مراسم در شب و بعد شام که تو کوچه جار میزدن شروع میشد و تقریبا تمام جوانها و بچه های محل گرد گلی جمع میشدند و دست میزدند و شعرمیخواندند .....بیشتر هم همان شعری که قبلا خواندم . و کوچه به کوچه با اون انبوه همراه کنندها میرفتند و درب یک به یک خانه ها را میزدند و بعد یه سری دست زدن و خواندن طلب مقداری گندم و یا جو از صاحب خانه مینمودند....البته که این درخواست بصورت حرفی و تقاضا انجام نمی شد و صاحب خانه خودش میدانست که چه باید بکند .....
و اونوقت مقداری کندم در انبانی که به گلی آویزان بود و یا در دست حمالی که پشت سر گلی راه میرفت میریختند و همینطور دوباره درب خانه بعدی و بعدی تا کل روستا را تا ساعت دوازده شب و یا یک بعد نصف شب میگشتند و درب همه خانه ها را میزدند و میخواندند و هدیه میگرفتند .
و خانه ای که هدیه ای میداد با شعری از اهل اون خانه تشکر میکردند که این شعر را همه و دسته جمعی با هم میخواندند ....خونه گچی پر همه چی .....و الی آخر . اما خونه ای که هیچی بهشون نمیداد و آب هم روشون میریختند و یا بداخلاقی میکردند هم شعری مخصوص خودش داشت که همه دسته جمعی با هم میخواندند و از اون خانه دور میشدند ....خونه گلی پر گی گلی .....و الی آخر .
خزایی سعید: مو که یادم از مراسم نمیا . ولی نحوه انتخاب گلی ایطور بوده که هر کس تو دهنش ریگ یا سنگ میرفته گلی میشده ؟
رضا منصوری: البته گل گلینو مختص ولات ما زیارت نبود و شامل کل استان بوشهر بوده است
ممنون محمد: اگر دسته به همراه گلی درب خانه ای را میزدند و صاحبخانه به انها چیزی نمیداد چه شعاری میدادند??
فاطمی محمدحسین: سلام سال 65 مرحوم سید محمود فاطمی گلی بود آن سال بعد ازاین مراسم اینقدر بارون زد که مردم میگفتن یکی برود پیش این گلی بگوید که دعا کنه که بارون نزند وگندم ها هم گیر کفترهای حاج سید محمد آمد . درضمن هیچکس نباید گلی را بشناسد تا بعد از مراسم ورفتن قبله دعا بلکم خدا رحمش بیا ....
اسفندیار فتحی: سوال:
این مراسم در چه ماهی از سال برگزار می شد؟
رضا منصوری: بیشتراز آ خر های پائیزشروع میشد
حیاتی باقر: خونه گچی پر همه چی
رضا منصوری: اگر صاحب چیزی میدادمیگفتند خونه گچی پر همه چی واگر نمیداد میگفتند خونه گلی پر . . .گلی?
بهزادی بهزاد: عارضم بحضورتان جناب منصوری وبقیه دوستان
توضیح کامل دادند فقط
توی دیگ حلیم یک مهره می انداختند نه ریگ وگلی
وگل گلینو وقتی برگزار میشد که بارون پاکشی میکرد یعنی دیر شده بود
سعادتمند فاطمه: ای مربوط به مراسم گری گشو هست که توخارگ برگزار میشد
حیاتی باقر: نه فقط تو خارک برگزار میشد شاید اون موقع شما تو خارک بودی??
رضا منصوری: گره گشو که درخارگ برگزارمیشد شبیه همین گل گلینو خومون بی اما خارگ توسط زنها ودخترها با قاشق زنی همراه بود
سعادتمند عبدالکریم: بله بله .....و همینطور که جناب بهزادی فرمود بیشتر برا پاکشی باران و اواخر همین فصل برگزار میشد . و آخرش هم موارد جمع آوری شده یا بین افراد تقسیم میشد و یا با اون گندم ها حلیم درست میشد و بین همه و اهل محل تقسیم و یا اینکه اون مقدار که جمع شده بود به فقیری از همین ولات تقدیم میشد که رسمی بسیار خوب هم بود .
حیاتی باقر: این مراسم جزء آداب ورسوم همه جای استان بود
فاطمی محمدحسین: یه سالی هم منزل خدا بیامرزنوروز بلالی حلیم گلی درست کرده بودن وآن ریگ رفت داخل دهان سید اکبر فاطمی یادش بخیر بسرحدی بچیل رختن ریش وزدنش که مادر خدا بیامرزم خودشو انداخت روی سیداکبرو ضمانتش کرد وبعد از یک هفته یک بارونی زد که دهن پرکن بود . این خاطرات را نمیشه داخل گوشی تلفن تعریف کرد باید یک معفل دورهمی باشه واونجا تعریف کرد . دست اسفندیار هم درد نکنه که همیشه در تمام ضمینه ها پیش قدم هست ونمیگذارد که رسم ورسوم از یاد برود
سعادتمند عبدالکریم: بله بله ....بعدنا که رفتیم خارگ دیدیم که اونجا هم رسمی تقریبا شبیه گا گلینو ما دارند بنام همین گری گشو که خانم سعادتمند فرمایش کرد و اتفاقا در بوشهر هم این رسم هست و تو این چندساله بارها تو منطقه بیسیم بوشهر درب منزل خودمان بصورت لشکر و دسته جمعی آمده اند و اینجا هم در شب گری گشو برگزار میشه و از طرف خانه ها هدیه داده میشه تقریبا مثل مراسم ولات عزیز خودمون ....
سعادتمند عبدالکریم: آقای شاهانی اگه این رسم خوب را دوباره زنده بفرمائید وجدانا همه ما از هرجا که هستیم به ولات عزیزمون میایم و در این ریم خداپسندانه که در تمام شعرهایش هم درخواست باران از خداوند هست شرکت میکنیم که اجری بزرگ هم برا همه خواهد داشت ...و تقریبا نوعی دعای باران هست ولی در قالبی و گویشی دیگر .
حیاتی باقر: اسفندیار رو پیشنهاد خودت کار کن ظاهرا دوستان همراهی می کنند
اسفندیار فتحی: بله آقای حیاتی
به امید خدا حتما این کار را انجام می دهیم.
اسفندیار فتحی: دوستان
آخرین گل گلینو را چه کسی در زیارت بیاد دارد و گلی چه کسی بود؟
خزایی سعید: مو یچیلی مثل خو یادمه . ای اشتباه نکنم مرحوم کرم ملک حیدری گلی بی
بیات مصطفا: مویادم
فاطمی محمدحسین: درضمن هیچکس نباید گلی بشناسد فقط همان چند نفری که برایش لباس درست میکنن این قانون گل گلینو هست
شاهانی اکبر: نه زنده هست مرحوم نشده?
اسفندیار فتحی: آقای بیات بفرمائید
خزایی سعید: ملک حیدری رحمت خدا رفتا
فاطمی محمدحسین: تا قبل از اسارتم من بیاد دارم
بیات مصطفا: درست اخرین گلی زنده پسر حال خدا عمر باعزت بهش بده
بذار بقیه بگن
فاطمی محمدحسین: یه سالی هم شیخ رضا گلی بود یادش بخیر خیلی شو خشی بید
شاهانی اکبر: نه منظورم اینه که آخرین گلی زنده مرحوم نشده
بیات مصطفا: آخرین گلگلی نو یادم اقای داراب ممنون بود حالا سالش یادم نیس ولی میشه از خود اقای ممنون سراغ بگریم
اسفندیار فتحی: دوستان اگر خاطره ای از این مراسمات اگر دارند بفرمایند. من خودم یکی دو مراسم گل گلینو را بیاد دارم ولی متاسفانه خیلی برایم مشخص نیست چون خیلی کوچک و دبستان بودم
سعادتمند عبدالکریم: دیگه زمان آقاداراب ممنون و نسل اخیر ما تو ولات عزیز نبودیم و حدود یه پنجاه سالی خارک و....
بابام میگه سالهای زیادی مرحوم افرا پدر خوب و محترم جناب پیرمرادی گلی میشد و تو یکی دوسال آخرش را یادته....اما اون اوئل که ایشان گلی میشد یه سال که بارون پس کشی کرده بود اینقدر مردم و بچه ها و جوانها تو کوچه ها از بعر شام با دسته گل گلینو شعر دسته جمعی خواندند که حدود ساعت ده شب چان بارونی زد که گرو چه قعله پر او واوی...و مرحوم افرا که دوتا شاخ نهاده بود و قبای بلندی هم تنش کرده بود از بس قیافه ای عجیب بخودش گرفته بود و مردم هم شعر میخواندند که گلی ما چه زشته بارون تپ درشته ...که وقتی که با اون جمعیت کنار گرو چه قعلعه پر آب تو یه راه باریک این جمعیت رد میشدند که دسته ای سگ که از شکل گلی تعجب کرده بودند به جمعیت و مخصوصا گلی حمله کردن و گلی را تو گرو پر از آب چه قلعه اونم تو اون نصف شب انداختند که بزحمت بیرون آمده بود....
درست فرمودند . شیخ رضا هم گلی میشد . آقای حاج عباس راستی هم گلی میشد و اگه اشتباه نکنم برادر دوم خادمی ها هم که بعد آقای حیدر خادمی هست هم گلی میشد .
اسفندیار فتحی: سوال:
دوستان وظیفه گلی چی بود و در طول مراسم چه کارهایی انجام می داد؟ اشعار این مراسم چه بود؟
بیات مصطفا: گلی باید ادم زرنگ وباهوشی میبود که بتونه خودش رو از این همه لباسهای مندرس وابهایی که درب منازل روش میریزن نجات بده
ممنون محمد: وظیفه گلی بازی دراوردن و شکلک در اوردن از خودش بوده
اسفندیار فتحی: دوستان آیا گلی حرفی هم می زد؟
چه کسی اشعار مراسم را می خواند؟
آیا تمام اشعار بصورت دسته جمعی بود و هماهنگ کننده ای نداشت؟
فاطمی محمدحسین: اسفندیار گلی هیچ حرفی نمیزد تا کسی اورا نشناسد واگر هم کسی میخواست لباس اونو کنار بزند اونی که زنجیر گلی داخل دستش بود نمیگذاشت
شعار اونی که همراه گلی بود وچسبیده به گلی راه میرفت وبقیه هم بعضی وقتها شعار میدادن
بهزادی بهزاد: گلی درحقیقت در نقش دلقک بازی میکرد وقاعدتا بقیه اعضا اورا نمیشناختند و میبایست هویتش مخفی باشد بنابراین چیزی نمی گفت فقط حرکات وادا و اطوار در می آورد وبقیه یک دسته یک قسمت شعار را که بانها اشاره شد می گفتند وبقیه نیمه ی دوم را وهمینطور ادامه میدادند ودرهرخانه علاوه بردادن یک پیاله گندم از بالای دیوار یا دروازه بر روی سر گلی ودارودسته آب میریختند به نشانه روشنی وطلب باران
سعادتمند عبدالکریم: شعرهایی که بصورت کر یا همان دسته جمعی خوانده میشد : ای خدا ما گشنمونه/ نون جو تو جفنه مونه/ لنگ آسک کولمونه/ و....الی آخر. اما شعرهایی که یک نفر با صدای رسا میخواند و بقیه مصرع بعدیش را دسته جمعی جواب میدادند شعر : گلی ما چه زشته و همه بعدش جوابش میدادند : بارون تپ درشته ....
فاطمی محمدحسین:
گل گلینو
شاخ زرینو
گلی ما چه زشته
بارون تپ درشته
خونه ی گچی
پُر همه چی
خونه شلی
پُر گیگلی
بیو بریم قوله ی دعا
بلکم خدا رحمش بیا
ای خدا بارون بباره
گلی ما جومه نداره
ای خدا ما گشنمونه
سنگ آسک کولمونه
ممنون محمد: ای خدا ما گشنمونه
لنگ اسک کولمونه
نون جو تو جفنمونه
اسفندیار فتحی: سوال:
جمع نمودن مردم جهت برگذاری مراسم گل گلینو آیا روش خاصی داشت یا اینکه تعدادی جمع می شدند و با صدای آنها دیگران هم به آنها می پیوستند؟
آیا این برگذارکننده خاصی داشت؟
سعادتمند عبدالکریم: بعضی اشعار فقط با هم و تقریبا بصورت کر...خوانده میشد . اما شعرهایی هم بود که یه مصرعش را اون که صدای بلندتری داشت میخواند و بقیه با صدای بلند جواب میدادند که تو اون زمان که همه جا سکوت بیشتری بود و از صدای ماشین و موتور و موبایل و غیرو....خبری نبود طنین صدای دسته جمعی در تمام ولات شنیده میشد و حس عجیبی به آدم میداد ....واقعا اون زمانها یادش بخیر..
فاطمی محمدحسین: همینطور که شما میفرماهید وقتی گلی از یک خونه خارج میشود وبقیه صدا شعرگل گلینو را میشنیدن از منزل بیرون می آمدن وبه دنبال آنها راه می افتادن
حیاتی باقر: بچه های یک محله که قصد برگزاری گل گلینو را داشتند از قبل هماهنگی لازم را انجام میدادند ودیگران هم در طول مسیر با شنیدن صدای آنها بهشون می پیوستند
سعادتمند عبدالکریم: البته شاید حالا نشه کل شعرها را گفت و باید زمانی کافی و چند روزه باشه تا شعرها کامل و درست و با گویش اصلی ردیف و نوشته بشه که در این مورد از عزیزان مسن تر و با دانش ولات عزیزمون ازجمله آقای حاج ابراهیم خزایی و مخصوصا آقای عضدی و آقای غلامرضاحیدری و جناب حاج منصور خزاعی که این عزیز آخری خودش یه تاریخ زنده و گویا هست بهره گرفت .
رئیسی پور سعید: *شاخ زرینو* به چه معنی است؟
اسفندیار فتحی: سعید جان فکر نکنم معنای خاصی داشته باشه
باید مثل همون هشکله و یا هلل یوس هل یوسه باشه?
حیاتی باقر: یه چیزی تو همین مایه ها??
اسفندیار فتحی: البته از آن جهت که گاهی گلی برای خود شاخ هم می گذاشته است شاید اشاره به شاخ پیچ خورده ی گلی باشد.
سعادتمند عبدالکریم: شاید بعلت اینکه حتما شکل گلی بصورتی بود که باید دوتا شاخ داشته باشه و اون زمان با نهادن دو عدد دمپایی ابری به دو طرف سر و پیچیدن تکه ای پارچه برای مهار آن و دو نوک بالاش که تقریبا کمی بالا قرار میگرفت و شکل دو شاخ به خودش میگرفت و این شاخ زرینو یا شاخ زرین به گلی اطلاق میشد یعنی دارای دوشاخ زرین و صلایی .
خزایی سعید: ایزدی و الهه ای به نام گلی (به سومری یعنی شاه=نرگال) و گلینا (ملکه= ارش کی گال)
اسفندیار فتحی: من زرینو را به همان زِرنو (پیچ آب) در نظر گرفتم
بهزادی بهزاد: دمپایی ها درحقیقت جای گوش بودند مثل خرگوش نه شاخ وشاخ زرینو همان طور که بدرستی اشاره شد مفهوم خاصی نداره
فاطمی محمدحسین: بنظرم شاه زرینو باشه
رئیسی پور سعید: مراسم گلین یا قبله دعا ، استان بوشهر
یكی از مراسم ویژه محلی استان بوشهر مراسم گلین است كه با نامهای مشابهی در سایر نقاط ایران برگزار میشود. فلسفه برگزاری این مراسم در ارتباط با خشكسالی است كه مزارع و كشت و زرع را با بیآبی و روستائیان را با فقر و تنگدستی روبرو میسازد. این مراسم در بین آذریها، قشقاییها و سایر مناطق دیگر با اندك تفاوتهایی برگزار میشود. در استان بوشهر و به ویژه در روستای «سمیه» از توابع شبانكاره به همان نام (گلین - كوساگلین) معروف است. نحوه انجام مراسم از این قرار است :
وقتی خشكسالی شد و كشتزارهای دیم محتاج آب شدند، مردان روستا گردهم میآیند و شخصی را كه معمولاً مقام و موقعیت اجتماعی برجستهای ندارد، با رضایت خود او به نام «گلین» برمیگزینند. نخست لباس «كُردك» كه همان نمد چوپانی است بر تنش میپوشانند و از پوست و پشم گوسفند، ریشی برای او تهیه میكنند و ریسمان بلند بر كمرش میبندند و كلاهی حصیری بر سرش میگذارند و دو شاخ از نمد یا از چوب و یا استخوان تهیه كرده و به كلاه حصیری وصل میكنند و زنگولهای بر گردنش میآویزند و به صورتش آرد میمالند تا سفید شود. آنگاه افساری بر گردنش میبندند و كوچه به كوچه و خانه به خانه در روستا میگردانند. در این حال مردم روستا و خصوصاً جوانان و كودكان به دنبال او راه میافتند و دستهجمعی میخوانند :
محلی فارسی
گلین ما چو زشته عروس ما چقدر زشت است
خیشی چقدر كشته چقدر كشت كرده است
بارون تب درشته دانههای باران درشت است
گل گلینو، شاخ زرین بیا عروس شاخ طلا
به هر خانه كه میرسند پس از خواندن این اشعار از صاحب خانه مقداری گندم و جو و یا تخممرغ میگیرند. گاهی ممكن است صاحبخانهای برای خوشمزگی، قبل از ورود «گلین» و همراهانش به بالای بام برود و با سطلی پر از آب در گوشهای پنهان شود و سطل آب را روی آنها بریزد. آنها نه فقط از این كار نمیرنجند. بلكه خرسند میشوند و آن را به فال نیك میگیرند. اما اگر صاحب خانه چیزی به «گلین» ندهد دستهجمعی میخوانند :
خونهگدا خیرشاندا
گلین و همراهان او به راهشان ادامه میدهند و كوچهها و حیاط خانههای روستا را بدینگونه زیر پا مینهند و هدایایی را كه گرد آوردهاند در محلی روی هم میگذارند. گلین آنچه را كه گرد آمده است چند قسمت میكند و دور از چشم همراهان ریگی داخل یكی از قسمتها مینهد. بعد چند نفر داوطلب میشوند كه هر یك سهمی از آن بردارد. سهمی كه در آن ریگ باشد نصیب هر كه شود پا به فرار میگذارد. دیگران او را ظاهراً به قصد گرفتن و كتك زدن دنبال میكنند. آن شخص خود را به خانهای میرساند و یا در كوچه به كسی برمیخورد و از او تقاضا میكند كه برای سه روز یا یك هفته او را ضمانت كند تا كتكش نزنند. در عوض متعهد میشود كه طی این مدت باران خواهد بارید. دیگران نیز تعهد و ضمانتش را قبول میكنند و از كتك زدنش منصرف میشوند. اگر تا مدت تعیین شده باران نبارید، «گلین» و گروه او به سراغ ضامن میروند و اگر این بار نیز ضامن ضمانتش را تكرار كرد باز هم تأمل میكنند و گرنه به سراغ شخصی كه فرار كرده بود، میروند و او را كتك مفصلی میزنند تا شخص دیگری پیدا شود و ضمانت كند. مردم معتقدند كه با این مراسم خداوند به آنان ترحم میكند و بارش آغاز میشود.
روایت دیگر از مراسم گلین به نام قبله دعا در استان بوشهر وجود دارد كه مراسم انجام آن به شرح زیر است:
زمستانهایی كه باران دیر میبارد و خطر خشكسالی احساس میشود مردم بوشهر به سرپرستی ریش سفیدان، شب جمعهای را انتخاب میكنند و دور هم جمع میشوند و میگویند «پاش تا بریم قبله دعا».
باید توجه داشت كه هر نیم بیتی را گروهی میخوانند. همین كه گروه اول كارشان تمام شد، گروه دوم شروع میكنند. اگر درِ منزلی باز باشد، بدون اجازه از صاحب خانه همه وارد آن میشوند و شخصی (معروف به گلی) با چوبی كه بر آن سوار است شروع با جارو كردن حیاط میكند. صاحبخانه موظف است چیزی به او بدهد. چند نفر كیسه همراه دارند كه چیزهای بدست آمده را در آن بریزند. در اینجا اگر صاحبخانه خوراكی به آنها بدهد با هم میگویند : «خونه شاه مشتیش داد، خونه گدا هیچیش نداد.» اگر صاحب خانه آب روی گلی ریخت همه با هم میگویند «نهاوبیباورنبی» این مراسم ادامه مییابد تا به همه خانههای ده سر بزنند. سپس هدیهجات به دست آمده را در خانه یكی از ریش سفیدان روستا میگذارند و در همان جا اعلام میكنند «فردا شب بیایید شله گلی بخورید، میخواهیم برویم قبله دعا.»
فردا شب همه جمع میشوند، شله میپزند و در سینی بزرگی كه معروف به سینی فراشبندی است میریزند و دور از چشم دیگران مهرهای را زیر شله مخفی كرده بعد آش را میان اهالی تقسیم میكنند. یكی دو نفر مواظبند كه مهره نصیب چه كسی میشود. به محض اینكه مشخص شد مهره نزد چه كسی است. یك آسك (دست آس) به دوشش میاندازند، سپس همه جمع میشوند، یك نفر قرآن روی سر میگذارد و دیگران به اتفاق آن مرد آسك به دوش با شادی و هلهله این ابیات را میخوانند :
پیرزن كوری تشنه لنگه آسك كولشه
قبله دعا میشیم سی او خدا میشیم
بلكه خدا رحمش بیاد بیا تا بشم قبله دعا
بلكه خدا رحمش بیاد
مردم كه جمع شدند، به سوی محلی به نام «قبله دعا» راه میافتند و دستهجمعی میخوانند :
بار بارونی شار شارونی
اللّه تو بده بارون سی ما عیال وارون
مشت جو داشتیم سر تلی كاشتیم
بارون زد و در اومد مشتی مو مشتی تو
مشتی خیر بارونی
و در هر خانهای میایستند و ادامه میدهند :
تال خیر می مشتك یه تك نان مشتك یه دسته دونی مشتك
قسمت اول را یك عده و واژه «مشتك» را عدهای دیگر در پاسخ آنان میگویند. صاحب خانه با توجه به وضع مالیاش مقداری حبوبات، هیزم، پول و یا چیزهای دیگری به آنان هدیه میدهد و نیتی هم میكند. بدین ترتیب گروه راهش را ادامه میدهد و گهگاه سر راه به آسمان نگاه میكنند و میخوانند :
ای بارون مرواری تا كی تو نمیباری؟
هنگامی كه به محل قبله دعا رسیدند، سردسته كه آش در خانه او طبخ خواهد شد میگوید : «او انبارها، او ندارن» جمعیت میگویند : «بده، بچهها نون ندارن» اهالی میگویند : «خدا بده، بوجیلا دون ندارن» مردم میگویند : «خدا بده» و باز میگویند :
بار بارونی شار شارونی
اللّه تو بزن بارون سی ما عیال وارون
این مراسم تكرار میشود تا باران ببارد. روزی كه بارید با استفاده از مواد خوراكی جمعآوری شده آشی میپزند و سكهای در آن میاندازند. آش را میان مردم تقسیم میكنند و بر این باورند كه هر كس در آشش سكه پیدا كند به مرادش میرسد. در اولین روز بارش باران در بیشتر منازل بوشهر معجونی به نام «شیره» كه قبلاً از خرمای بیهسته، شیره خرما، كنجد و مغز گردو تهیه و آماده كردهاند به یمن آمدن باران میل میكنند و دستهجمعی میخوانند :
بارون تیره تیره دسام (دستهایم) تو خرما شیره
سعادتمند عبدالکریم: و شاید هم این فرمایش جناب فتحی به معنی نزدیکترباشه زیرا در این تاتر خیابانی و دسته جمعی همه تقاضا و هدف گرد بی آبی میچرخد و همین خودش این معنی را نزدیکتر میکنه ..
خزایی سعید: ظاهرا این رسم بازمانده پرستش «آناهیتا »الهه بارندگی و آبیاری ایرانیان باستان است . که پس از رواج اسلام دگرگونی پذیرفته است .
این مراسم در تمام ایران رواج داره
سعادتمند عبدالکریم: البته اینجا که باز هم به شاخ طلا اشاره کرده ....یا همون شاخ زرینو خودمون .
رئیسی پور سعید: طبق نوشته بابا که از سایت vista.ir کپی کردم :
گل گلینو شاخ زرینو یعنی *بیا ای عروس شاخ طلا*
خزایی سعید: گل واژه ای ترکی هست یعنی بیا
حیاتی باقر: شاخ زرینو یا شاه زرینو اگه به منزله صفت گلی بوده نظر به اینکه گلی شاخ داشته باید شاخ زرینو باشه وپیچش آب اینجا معنی نداره
خزایی سعید: آسمان پوشیده از ابرسیاهی چون بن تاریک چاهی
رعد می غرد چو دیوی می شکافد قلب صحرا با غریوی
مشعل برق از خلال ابر تیره ، می درخشد خیره
چون چشم پلنگان در سیاهی .
برزگر در کومه خود پشت چاله می کشد قلیان و می گوید به ناله
« ... » وای این ابر سیه باران ندارد کشته ام شد خشک و طفلم نان ندارد
رعد جز طبل تهی وین طبل جز افغان ندارد آسمان اشکی زچشم ابر بر دامان ندارد
آه این محنت مگر پایان ندارد ...
اسفندیار فتحی: جالب بود سعید✅
این مراسم در کل ایران با اندک تفاوتهایی اجرا می شود و جالب اینجاست که در هیچ کجا هم دقیقا مثل هم اجرا نمی شده است.
چه در اشعار و چه در نوع پوشش و برگزاری آن، همیشه اندک تفاوتهایی بنا به موقعیت مکانی و رسم و رسومات آن منطقه داشته اند.
سپاس از تمامی دوستانی که در گفتگوی امشب شرکت کردند.
به یاری خدا این مراسم را برگزار می کنیم
فقط از هم اکنون به یک گلی نیازمندیم?
- هیچ نظری یافت نشد
ارسال نظر به عنوان مهمان